آیلینآیلین، تا این لحظه: 19 سال و 5 روز سن داره

آیلین هستی مامان و بابا

خاطراتی برای شما بچه های دیروز

سلام دوستان خوبم امیدوارم که حالتون خوب باشه .     یاد ایام    سرنوشت کارتون‌هایی که می‌دیدیم چی شد؟     آقای سکسکه عمل کرده، می‌ره سر کار و میاد و زندگی‌شو می‌کنه! الفی دیگه از هیچی نمی‌‌ترسه! آلیس شوهر کرده، دو تا بچه داره و یه زندگی حقیر توی یه آپارتمان ۵٠ متری ساده. آن‌شرلی آرایش‌گر معروفی شده و توی جردن و چند تا محله‌ی بالای شهر شعبه زده و حسابی جیب مردم رو خالی می‌کنه به اسم گریم و رنگ موهای عالی ... ای‌کیوسان کراکی شده و مخش تع...
17 مهر 1393

تبریک روز کودک

دختر قشنگم ، تمام وجودمان روزت مبارک  ازطرف مامان و بابا  کودک یعنی امید و تحرک؛ امید به آینده و کوشش برای تحول و تکامل. کودک یعنی زیبایی؛ زیبایی برخاسته از فطرتِ پاک و عصمت کودکانه. داشتن کودک یعنی داشتن یک دُرّ گران بها و آغاز یک مسئولیت سنگین، یعنی شروع یک امانت داری بزرگ، یعنی تربیت، پرورش و آموزش. پدر و مادر شدن یعنی امین شناخته شدن، امین پروردگاری که چنین امانت گران بهایی را در اختیار آنان نهاده است و باید کمال دقت را در این امانت داری پر ارج و پر اجر به خرج داد.     کودکان  ، از تمام ستاره ها و پرنده ها به آسمان نزدیک ترند .   روز کودک مبارک . . .   ...
16 مهر 1393

تبریک آغاز سال تحصیلی

دختر گلم آغاز سال تحصیلی را به تو دختر خوب و مهربانم تبریک می گویم امیدوارم سال پیش رو سالی سرشار از موفقیت و پیروزی باشد .   داستانی آموزنده و خواندنی    یک داستان واقعی در روز اول سال تحصیلی، خانم تامسون؛ معلم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت‌های اولیه، مطابق معمول به دانش‌آموزان گفت که همهٔ آن‌ها را به‌یک اندازه دوست دارد و فرقی بین آن‌ها قائل نیست.  البته او دروغ می‌گفت و چنین‌چیزی امکان نداشت. مخصوصاً این‌که پسر کوچکی در ردیف جلوی کلاس روی صندلی لَم داده بود به‌نام تدی استوارت که خانم تامسون چندان دل خوشی از او نداشت. تدی سال قبل ن...
7 مهر 1393

آیلین خانم کلاس چهارمی شد.

سلام دوستان خوبم  می خوام از اول مهر براتون بگم امسال دختر گل مامان کلاس چهارمی شده دیگه برای خودش خانمی شده انشااله دانشگاه رفتن و دکتر شدن و البته هر شغلی که دختر گلم خودش دوست داشته باشه مامان و بابا فقط موفقیت دخترشون را در  تحصیل و زندگی دارن . از چند روز قبل از مدرسه خرید لوازم تحریر و آماده شدن روپوش و آماده کردن وسایل برای رفتن به مدرسه  آیلین اینقدر ذوق رفتن به مدرسه رو داشت که باور کردنی نبود همش در حال پوشیدن روپوش بود همش به مامان می گفت ازش عکس بگیره . روز قبل از مدرسه هم اصرار داشت مامان و بابا روز اول مدرسه با اون باشه نه اینکه دخترم دوست نداشت بره خیلی خیلی هم ذوق داشت ولی دوست داشت مامان و بابا همراهش باشن  رو...
7 مهر 1393
1